مزایا و معایب روش تکنیکال سهام
توانايي هاي روش تحليل تكنيكال
تمركز روي قيمت :
اگر هدف پيش بيني قيمت آينده است ، متمركز شدن روي تغييرات قيمت منطقي است. تغييرات قيمت معمولا بر روش فاندامنتال پيشي ميگيرند. با تمركز بر قيمت تحليلگران بطور اتوماتيك به آينده توجه ميكنند. بازاربعنوان يك شاخص رهبر در نظر گرفته ميشود و ميتوان گفت كه اقتصاد 6 تا 9 ماه آينده را تعيين ميكند. براي همراهي با بازار لازم است كه تغييرات قيمت را بطور دقيق زير نظر داشت. معمولا تغيير قيمت يك موجود زيرك و حيله گر پنداشته ميشود. با وجود اينكه بازار مستعد يك تغيير ناگهاني است ،راهنمايي ها و نشانه ها معمولا قبل از تغييرات مهم ظاهر ميشوند. يك تحليل گر معمولا به دوره هاي خريد در كف (accumulation) بعنوان گواهي بر ترقي قريب الوقوع سهم نگاه كرده و همچنين دوره هاي فروش در سقف (distribution) را بعنوان شاهدي براي يك دوره ركود در شرف وقوع در نظر ميگيرد.
عرضه ، تقاضا و تغييرات قيمت :
خيلي از تحليل گران قيمت باز شدن ، بسته شدن ، حداكثر و حداقل يك سهم را مورد بررسي قرار مي دهند . در هر جزء از اين داده ها، اطلاعات ذيقيمتي نهفته است . آنها بطور جداگانه گوياي مطلبي نيستند ولي وقتي با هم در نظر گرفته ميشوند تاثيرات عرضه و تقاضا بر قيمت سهم را نشان ميدهند.
حمايت / مقاومت:
آناليز اوليه و ساده چارت هاي قيمت ميتواند در تشخيص درجه حمايت يا مقاومت مفيد باشد . اين پارامترها معمولا توسط دوره هاي تراكم ( محدوده داد و ستد ) كه قيمت ها در يك محدوده مشخص تغيير ميكند مشخص ميشوند . اين مطلب گوياي اين است كه قواي متقابل عرضه و تقاضا به تعادل رسيده اند و داد و ستد به بن بست رسيده است.وقتي قيمت از اين محدوده خارج ميشود نشان دهنده اين است كه عرضه يا تقاضا شروع به رشد كرده و بر ديگري فائق آمده است . اگر قيمت بالاتراز حد بالايي محدوده قيمت برود نشاندهنده آن است كه تقاضا برنده شده و اگر از حد پاييني خارج شود عرضه افزايش يافته است .
پيشينه قيمت بصورت تصويري :
حتي براي تحليل گران فانديمنتال با تجربه و كارآزموده نيز يك نمودار قيمت ، حاوي اطلاعات مفيدي است . نمودار قيمت يك شركت ، نشاندهنده يك نمودار تصويري و گويا ازروند قيمت سهام آن شركت در طول يك بازه زماني است . نمودار بسيار گوياتر و خواناتر از يك جدول اعداد است . در اكثر نمودارهاي قيمت ستونهاي حجم معاملات در پايين نمودار آورده ميشوند . با استفاده از اين نمودار ميتوان براحتي موارد زير را تشخيص داد :
- واكنشهاي قبل و بعد از اتفاقات مهم
- نوسانات گذشته و حال
- حجم و مبلغ معاملات گذشته
- وضعيت نسبي يك سهم نسبت به كل بازار
تسهيل در تشخيص زمان خريد :
آناليز تكنيكال كمك زيادي در تشخيص زمان خريد ميكند . برخي تحليل گران ، روش فانديمنتال را براي شناسايي سهام مناسب جهت خريد و روش تكنيكال را براي تشخيص زمان خريد بكار مي برند . اين نكته كاملا واضح است كه زمان مناسب خريد ، نقش مهمي در عملكرد دارد . روش تكنيكال ميتواند در تشخيص تقاضا (حمايت) يا عرضه (مقاومت) و همچنين زمان خروج از بازار مفيد واقع شود .مشخصا انتظار براي خروج از بازار در نرخ هايي بالاتر از نرخ هاي عرضه گسترده و يا خريد در نرخ هايي در نزديكي نرخ هاي حمايتي ميتواند بازده را بهبود بخشد .
دانستن سابقه تاريخي قيمت يك سهم مهم است . اگر شما سهمي را در دو سال گذشته به عنوان يك سهم عالي ارزيابي مي كرده ايد ولي روند سهم در اين مدت ثابت بوده است معلوم مي شود وال استريت نظر ديگري دارد . اگر سهمي به اندازه زيادي رشد داشته بايد گوش به زنگ برگشت رو به عقب آن سهم بود . يا اگر سهمي از حد مورد انتظار بيشتر افت نموده شايد اين ارزش را داشته باشد كه آن را در اين قيمت بخريد و منتظر روند رو به رشد آن بمانيد .
معايب آناليز تكنيكال :
تمايل تحليل گر :
همانند تحليل فانديمنتال ، تحليل تكنيكال ذهني بوده و علايق و سلايق شخصي تحليل گر در آناليز تاثير گذار است . در نظر داشتن اين مطلب در هنگام آناليز يك چارت ( نمودار ) مهم است . اگر تحليل گر روي سهمي خاص تعصب داشته باشد كل تحليل وي تحت تاثير اين اعمال سليقه قرار خواهد گرفت و بايد اين نكته را در نظر داشت همچنين چنانچه تحليل گر نسبت به يك سهم بدبين باشد نتيجه تحليل احتمالا انتظار روند نزولي براي آن سهم خواهد بود .
امكان تفاسير مختلف :
علاوه بر موضوع تمايلات شخصي تحليلگر، بايد اين واقعيت را پذيرفت كه تحليل تكنيكال را مي توان به روش هاي مختلف تفسير نمود . علي رغم اينكه استانداردهايي وجود دارد ولي خيلي وقتها دو تحليل گر با نگاه به يك نموداربه دو ديدگاه متفاوت و جهت گيري مخالفي ميرسند ! هر دو نيز ميتوانند دلايل منطقي بياورند و بر سر تحليلشان اصرار كنند و دلايلي مبني بر درست بودن تحليلشان ارايه دهند . در حاليكه اين موضوع ميتواند نا اميدكننده باشد ، بنظر ميرسد تحليل تكنيكال تا اندازه اي مثل علم اقتصاد بيشتر شبيه هنر است تا علم. اينكه نيمه پر يا خالي ليوان را ببينيم بستگي به نظر بيننده دارد .
عملكرد دير هنگام :
روش تكنيكال بخاطر عكس العمل ديرهنگامش معمولا مورد انتقاد قرار ميگيرد . وقتي كه روند ( صعودي يا نزولي ) قيمت شناسايي ميشود ميزان زيادي از تغييرات قيمت اتفاق افتاده است ! بعد از اين ميزان تغييرات زياد ميزان سود به نسبت ريسك خيلي بالا نيست . عملكرد دير هنگام يكي از انتقاداتي است كه به تئوري Dowوارد شده است.
معمولا در هر زمان روندهاي خوب ديگري هم هستند : حتي پس از آنكه يك روند قيمت جديد (صعودي يا نزولي ) شناسايي شد هميشه يك روند قيمت مهم ديگر هم براحتي در دسترس وجود دارد . كارشناسان معمولا متهم ميشوند به اينكه روي خط ميانه حركت مي كنند و يك موضع گيري مشخص ندارند . حتي اگر تحليل گر بر سهمي بسيار مصر باشد ، باز هم سهم ديگري كه نظرشان را جلب و ارضا كند ، وجود دارد .
پشيماني بازار و سرمايه گذاران : تمامي الگوها و علايم خريد و فروش با روش تكنيكال هميشه درست از آب در نمي آيد .زماني كه به مطالعه روش تكنيكال مي پردازيد دست آخر به يك مجموعه شاخصها و الگوهاي چارتي ميرسيد كه بايد با يكسري قوانين هماهنگ شوند به عنوان مثال چنانچه الگوي نوسانات قيمت يك سهم از نوع "سر و شانه" (head and shoulders pattern ) باشد. در اين الگو مطابق شكل زير نوسانات گذشته قيمت سهم به گونه اي است كه پس از يك روند افزايشي و رسيدن به نقطه اوج نخست يا اصطلاحا شانه چپ (Left Shoulder ) ، سپس قيمت سهم با روند نزولي مواجه شده و تا نقطه قعر نخست سقوط مي نمايد. پس از آن قيمت سهم براي بار دوم روند صعودي به خود گرفته و تا نقطه اوج دوم يا اصطلاحا سر (Head ) رشد مي نمايد. اين نقطه از نقطه اوج اول بالاتر بوده ليكن پس از آن دوباره سهم با روند نزولي مواجه شده و تا نقطه قعر دوم كاهش مي يابد. مجددا سهم براي سومين بار تا نقطه اوج جديدي موسوم به شانه راست ( Right Shoulder ) كه تا اندازه زيادي به شانه چپ شبيه است رشد نموده و دوباره روند نزولي آن آغاز مي شود. از به هم وصل كردن نقاط قعر اول و دوم خطي موسوم به "خط گردن" (Neckline ) بدست مي آيد كه مي تواند در تشخيص زمان مناسب براي فروش راهگشا باشد .
علي رغم اينكه مورد اخير يك قانون است ولي هميشه صدق نمي كند و ميتواند تحت تاثير پارامترهاي ديگر مثل حجم و ارزش معاملات قرار بگيرد . ممكن است اين قانون براي يك سهم كار كند و براي ديگري موثر نباشد. يك نمودار ميانگين 50 روزه ممكن است براي تشخيص نقاط حمايت / مقاومت شركت IBM بسيار خوب كار كند ولي نمودار ميانگين 70 روزه براي سهم Yahooممكن است بهتر كار كند . درست است كه خيلي از مباني تحليل تكنيكال كليت دارند، سهام هر شركت بخصوص مشخصات و خصوصيات خاص خود را داراست .
نتيجه گيري :
روش تكنيكال 80 % رفتار بازار را مبتني بر حالات رواني افراد و 20 % را بر پايه منطق ميداند. در حاليكه تحليل فانديمنتال بازار را 20 % روان شناختي و 80 % منطقي در نظر مي گيرد. در هر صورت ميتوان بر سر موضوع منطقي يا روانشناختي بودن بازار بحث كرد، اما، هيچ شكي در مورد قيمت فعلي يك سهم نميتوان داشت. به هر حال، منطقي يا روانشناختي ، كسي نميتواند منكر قيمت فعلي يك سهم شود. قيمتي كه توسط بازار تعيين ميشود نشاندهنده مجموع اطلاعات كليه مشاركت كنندگان در بازار در مورد آن سهم ميباشد . اينافراد تمامي اطلاعات منتشر شده در مورد سهم را در نظر گرفته اند و بر روي قيمت مشخصي در مورد خريد يا فروش آن به توافق رسيده اند. اينها نيرو هاي عرضه و تقاضا هستند روش تكنيكال تلاش دارد با بررسي رفتار قيمت يك سهم تعيين كند كداميك از نيرو هاي عرضه و تقاضا پيروز ميدان خواهد بود؟ قيمت سهم در گذشته چقدر بوده است و در آينده به كجا خواهد رفت؟
هر چند با استفاده از روش تكنيكال مي توان برخي قواعد و قوانين كلي براي خريد و فروش سهام در نظر گرفت ليكن اين نكته را نبايد فراموش كرد كه اين روش بيش از آنكه يك علم باشد هنر است. لذا مانند ديگر كارهاي هنري در معرض تفسير قرار دارد. ليكن در عين حال اين روش به لحاظ نوع رويكرد انعطاف پذيد بوده و هر يك از سرمايه گذاران بايد طبق روش خاص خود از آن استفاده نمايند. توسعه اين روش ها نيازمند صرف وقت و تلاش بسيار بوده اما فوايد آن مي تواند در خور توجه باشد.
|